این مقاله شما را با کاریکلماتورنویسی آشنا میکند.
آنچه در این مقاله میخوانید:
۱) حرفهایی دربارهٔ پرویز شاپور
۲) انواع کاریکلماتورهای پرویز شاپور
۳) پیدایش کاریکلماتور
۴) آثار پرویز شاپور
۵) تعریف کاریکلماتور
۶) ویژگیهای کار پرویز شاپور
۷) آشنایی با کتاب قلبم را با قلبت میزان میکنم
۸) نمونههایی از کاریکلماتور پرویز شاپور
۹) آشنایی من با کاریکلماتور
۱۰) نمونه کاریکلماتورهای من
۱۱) آشنایی با کتاب قفس خالی پر از آزادی است
۱۲) نمونه کاریکلماتورهای از عباس گلکار
۱۳) آشنایی با کتاب رفتنت برایم آمد نداشت
برای آنکه یک کاریکلماتورنویس شویم چه باید کنیم؟
🔺نخست باید با تعریف و پیدایش کاریکلماتور آشنا شویم.
🔺با کاریکلماتورنویسهای مشهور و کتابهایی که در این زمینه نوشته شده است آشنا شویم.
با سبک، ویژگیهای کاریکلماتور آشنا شویم.
همزمان با آشنایی با این موارد به نوشتن کاریکلماتور بپردازیم.
به طور تلگرافی از عمران صلاحی:
پرویز شاپور، بنیانگذار مکتب تازهای در طنزنویسی است. «کاریکلماتور» اکنون به عنوان یک قالب و یک عنصر جای خود را در ادبیات ما باز کرده است و پیروان زیادی هم دارد.
به جای مقدمه، حرفهایی دربارهٔ پرویز شاپور
طراح طنزاندیشی که خودنویسش را با سیاهی شب پر میکند.
پرویز شاپور، آرام و ساکت و مؤدب است، همیشه به کارمندی میماند که در مقابل مقام بالاتری قرار گرفته است. شاپور شاعر امکانات اشیاء و الفاظ است. اکثر لطیفههایش بر پای چند پهلو بودن کلمات میباشد و طرحهایی هم تقریبن به همین روال است.
🔸گلمژهاش گاهی رایحه دلانگیزی دارد!
در طرحهایش سنجاق قفلی امکانات شکلی زیادی دارد و گربهها میتوانند دمی مثل آنتن اتومبیل «تاشو» داشته باشند و ماهی را در ذهن خود بخورند.
پرویز شاپور هرگز به کلاس نرفته و هیچ سیاهمشقی هم در راه آموختن نقاشی کلاسیک نکرده است و شاید به همین علت است که طرحهایش کاملن شخصی و متعلق به خود اوست و کارش بدون آنکه امضاء یا توضیحی در زیر داشته باشد به آسانی شناخته میشود.
پرویز شاپور، پنجم اسفند ۱۳۰۳ از در ورودی زندگی وارد، و پانزدهم مرداد ۱۳۷۸ از در خروجی آن خارج شد. میان این دو در، انسانی میزیست که با نوشتهها و طرحهایش جانوران و گیاهان و اشیا را احضار میکرد، و به خدمت مهربانی درمیآورد. انسانی که قلبش پرجمعیتترین شهر دنیا بود و با گلها عکس خانوادگی میگرفت.
عمران صلاحی
انواع کاریکلماتورهای پرویز شاپور
عمران صلاحی کاریکلماتورهای پرویز شاپور را به چهار دسته تقسیم کرده است:
۱- شاعرانهها: طنزهائی که از مایهٔ قوی شعری برخوردارند و میتوانند هر کدام مادهٔ اولیه باشند برای ساختن یک شعر لطیف، مانند اینها:
🔸دستهگلی نثار مزار رنگینکمان کردم.
🔸خورشید را به شب تزریق کردم.
۲- بازی با کلمات: که من با آنها زیاد موافق نیستم. این قبیل نوشتهها ممکن است برای ما خندهآور باشد، ولی قابل ترجمه نیست. در مورد شعر هم این مسئله قابلبحث است. چند نمونه از این نوشتهها به دست میدهم:
🔸چه افتخاری بالاتر از اینکه «دنده»هایم تمام اتوماتیک است.
🔸برای اینکه ضمن دعوا از کوره در نروم قبلن در کوره را گونی نهادم.
۳-طنزهای اجتماعی: که طنزهای «جواد مجابی»هم بیشتر در این زمینه است و تفاوتی که « یادداشتهای یک آدم پرمدعا» با « کاریکلماتور » دارد این است که آنها بیشتر عینی است و اینها بیشتر ذهنی، بعضی از حرفهای شاپور در این زمینه قابل تعبیر و تفسیر است:
🔸سخنران در زیر آوار واژهها مدفون گردید.
🔸آب تنگ به قدری کثیف بود که ماهی برای همیشه مقیم خشکی شد.
۴– وارونگی و دیوانگی: این قسمت از نوشتههای شاپور بسیار زیرکانه و ظریف و شیطنتآمیز است و شاید اکثر کارهایش از این دسته باشد:
🔸به ماهی فکر میکردم، ولی فراموش کردم به آب هم فکر کنم، در نتیجه ماهی فکرم مرد.
🔸سکوت، گفتگوی نگاتیو. (همانطور که میبینید فقط سه کلمه است)
همانطور که گفتم ممکن است این دستهبندی من صحیح نباشد، چه بعضی از نوشتههای شاپور تمام خصوصیات این چهار دسته را دارا است.
در هر صورت این برای ما مهم نیست، مهم این است که شاپور راه جدیدی را یافته و عدهای را هم با خود به این راه کشانده است.
پرویز شاپور به بینی طنز در حال احتضار ما دستگاه اکسیژن وصل کرده است.
عمران صلاحی
پیدایش کاریکلماتور:
شاملو برای کار عجیب و هنرمندانهٔ شاپور، اسمی عجیب گذاشت و در همان روزها کسانی که غم زبان فارسی را میخوردند، از این کلمهٔ مرکب نیمه فارسی و نیمه فرنگی جاخوردند. اما کلمه جای خود را باز کرد و «کاریکلماتور» به فرهنگ لغات فارسی اضافه شد.
این کلمه، تلفیقی است از کاریکاتور و کلمات.
شاپور با کارهای غیرعادی خود نشان میدهد که کاریکاتوریستها و طنزنویسها میتوانند ترک اعتیاد کنند و دنیا را با چشم دیگری ببینند. نحوهٔ نگاه کردن شاپور به انسان و طبیعت و اشیای بر شعر مدرن ایران هم تأثیر گذاشته است.
آثار پرویز شاپور:
کتاب اول- مجموعه نوشتهها و طرحهای طنز
کتاب دوم- گردشی کوتاه با پرویز شاپور
کتاب سوم- با گردباد میرقصم
کتاب چهارم- همه به ملاقات آینه میرویم
کتاب پنجم- کاریکلماتور
کتاب ششم-کاریکلماتور
کتاب هفتم- به نگاهم خوش آمدی
کتاب هشتم- پایین آمدن درخت از گربه
هشت اثر پرویز شاپور در کتاب قلبم را با قلبت میزان میکنم جمعآوری شده است.
تعریف کاریکلماتور:
کاریکلماتور را میتوان اینطور تعریف کرد: «کاریکاتوری که با کلمات بیان میشود».
به عبارت دیگر، کاریکاتوری است که به جای خط با کلمات بیان می شود. کاریکلماتور گاهی فراتر از این تعریف است.
خواجه نصیر شعر را کلام مخیّل موزون میداند. اگر این نظر را بپذیریم، کاریکلماتور به شعر پهلو میزند. یعنی کلامی است مخیل که گاهی وزن آشکار دارد، مثل «به نگاهم خوش آمدی»، و گاهی موسیقی درونی.
ویژگیهای کار پرویز شاپور:
۱) از ویژگیهای کار شاپور ایجاز اوست.
او توانسته با کمترین کلمات، بیشترین مفاهیم را بیان کند.
۲) تخیل شاپور حد و مرزی نمیشناسد:
وقتی تصویر گل محمدی در آب افتاد، ماهیها صلوات فرستادند.
۳) شاپور توانسته شعر و طنز را در هم بیامیزد.
۴) پیله کردن به یک موضوع از ویژگیهای کار شاپور بود.
نمونهای از کاریکلماتورهای پرویز شاپور
🔸شب، نگاهم را دست خالی به چشمم باز میگرداند.
🔸مرگ، پشتوانهٔ آن طرف زندگی است.
🔸وقتی چشمت را میبندی، آرزوی نگاهم برباد میرود.
🔸مرگ و زندگی عاقبت به توافق میرسند.
🔸برای اینکه نبودنت را نبینم، نگاهم را در چشمم محبوس میکنم.
🔸نبودنت ذهنم را سرشار از بودنت میکند.
تشتهتر از آن هستم که سراب را ننوشم.
🔸ای کاش در آستانهٔ در خروجی زندگی، سپیدهدم را پیش رو داشتم.
🔸در شب یلدا خورشید برای طلوع لحظهٔشماری میکند.
🔸در نگاه گربه برای پرنده دانه میریزم.
🔸غم، واحد سنجش شادیهاست.
🔸ای کاش میتوانستم افکار پریشانم را شانه کنم.
🔸ضربان قلب، عمر را نقطهچین میکند.
🔸با فریاد، رفع سکوت میکنم.
🔸عاشق موجودی هستم که با خودش رفع تنهایی می کند.
🔸نوزاد سنجاق قفلی، زیباترین نوزاد جهان است.
پرویز شاپور به ارتفاع قله نمیاندیشد، به فتح آن میاندیشد و اکنون فاتحانه روی قلهٔ خود ایستاده است.
عمران صلاحی
آشنایی من با کاریکلماتور:
من از سال ۱۴۰۰ با کاریکلماتور آشنا شدم و اولین نام پس از آن پرویز شاپور بود که به عنوان پدر کاریکلماتور شناختم. و از همان روز اول، عاشق این سبک نوشتاری شدم .
نمونه کاریکلماتورهای من:
🔸ذهن آدمی زمین بایر است و با مطالعه حاصلخیز میشود.
🔸با نوشتن روزهای گذشتهام را بازخرید میکنم.
🔸هر روز صبح مینویسم تا واژهها در ذهنم بیات نشوند.
🔸آتشفشانها، حرفهای درک نشده زمیناند.
🔸هر روز باید زیر آفتاب نشست تا افکار منفیمان تبخیر شوند .
🔸از بس قلبم تیر کشید به مرداد رسید .
🔸بعد از اتمام داستانهایم آنها را به آرایشگاه میبرم تا اصلاح کنم.
🔸نتیجه خودخوری، آدمخواری است.
🔸وقتی از دستمان کاری برنمیآید با اندیشه باید کاری کرد.
🔸سایهام از بس تعقیبم کرده است به شرلوک هلمز لقب یافتهاست.
🔸بیرخت خانهی تخریب شدهام.
🔸کاسهٔ صبرم لبریز شد دیگ همسایه را امانت گرفتم.
🔸مرگ، همچون آتش قادر است زندگی را گرم نگه دارد.
🔸فیزیک میخوانم تا جاذبهی چشمانت را بتوانم در خودم حل کنم.
🔸کسی دست پیش را نگرفت، پس افتاد و مُرد.
🔸آنقدر سکوت کرد که روی لبهایش مهر باطل شدهاست خورد.
🔸همیشه از کوره در میرفت، پس هرگز پخته نشد.
🔸کاش به جوانیمان اندکی نمک اضافه میکردند آخر هیچ شوری در آن نیست.
🔸خوابم رفت و من تا صبح چشم به راهش بیدار ماندم.
🔸همیشه با رواننویس مینوشت روزی کلمات روان شدند و رفتند.
🔸به ستون میشود تکیه داد، اما به ردیف نه.
🔸آنقدر حرفهایش را نیمه نیمه خورد تا زخم معده گرفت.
🔸سالهاست امید از آرزو طلاق توافقی گرفته است.
🔸برای اینکه نیمههای زندگیم با هم قرینه باشند خاطراتت را یادآوری میکنم.
🔸جدایی باعث میشود رابطهها کپک بزنند.
🔸روان با جسم آدمی شاد نیست، پس زمانی که جسم، روان را ترک کند شادروان میشود.
نمونه کاریکلماتورهای عباس گلکار
کتاب قفس خالی پر از آزادی است.
عنوان کتاب با کاریکلماتور شروع میشود. بهخصوص استفاده از گلکاریکماتور که خودش معرف کتاب است.
از آقای گلکار چه آموختم ؟
جهانبینی نو، نگاه شاعرانه، نگاه ویژه به
اشیاء و موجودات.
یک کاریکلماتوریست باید بسیار هوشیارانه به
شناخت کلمات بپردازد و روی کلمات حساس
باشد.
شیوهی کار آقای گلکار بسیار خلاقانه است.
یک کلمه انتخاب شده است. با همان کلمه بسیار نوشته شده است.
اولین کلمه آینه است. مرا وامیدارد که هر روز با یک کلمه شروع به نوشتن کاریکلماتور کنم.
نمونه کاریکلماتورهای کتاب قفس خالی پر از آزادی است.
🔸آینه را نشکن کوچکترت میکند.
🔸سنگ آینه را تکثیر میکند.
🔸ای کاش آینه حافظه داشت.
🔸آینه مرا با خودم در میان میگذارد.
🔸تاریکی تنهایی را به آینه تحمیل میکند.
🔸وقتی که نیستی هستیام روی دستم میماند.
🔸جای خالیات پر از تنهایی است.
🔸ای کاش نبودنت را هم با خودت برده بودی.
🔸 تیتراژ پانصدتایی کتاب نشانهٔ سوءتغذیهی شدید روحی است.
🔸کتابها از زور تنهایی به موریانه پناه بردند.
گفت از شاپور چه آموختهای؟
گفتم: از شاپور، امروزی دیدن را یاد گرفتهام،
همانطور که از دهخدا، نیما، شاملو، فروغ
و …آموختهام.
نمونه کاریکلماتورهای از کتاب رفتنت برایم آمد نداشت
نویسنده: احمدرضا بهرامپور عمران:
🔸گاه سلامی ساده فرسنگها فاصله را فیصله داده.
🔸زندگی آرایشگر به مویی بند است.
🔸کتاب دوستی است که هر وقت تو بخواهی به سراغت میآید.
🔸خودشناسی دانشگاهی است که فارغالتحصیل ندارد.
🔸 کسی حاضر نشد تخت اع قفس را به نامِ خود ثبت کند.
🔸هر جا سرم را زمین بگذارم، آنجا سرزمینِ من است.
نویسنده: سمیه فروزنده
4 پاسخ
چه مطلب جالبی در مورد کاریکلماتور نوشتید
لذت بردم
سپاس از نگاه زیبای شما خانم موعودی عزیز
به به چه مطلب خوب و جامعی
آفرین به شما
دقت و بیانتون خیلی خوب بود، نکته سنجانه👏
درود بر شما زهرا جان سپاس از وجود پرمهرتان