تمرین نویسندگی (رابطه‌سازی)

آیا تا به حال به شباهت‌های نویسندگی با شغل‌های دیگر توجه کرده‌اید؟

نویسندگی با چه شغل‌های  ارتباط دارد و چه شباهت‌های دارد؟

نویسندگی و معماری:

وجه شباهت این دو شغل در آن‌ است که نویسنده هم مانند معمار سازنده محسوب می‌شود. برای همین باید ذوق و هنر، دقتِ زیاد، توجه به جزئیات، قدرتِ تجسم، خلاقیت و اطلاعات عمومی بسیار داشته باشد.

نویسندگی و کارگر معدن:

به کارگر محترم معدن فکر می‌کنم. به شباهت این دو کار با همدیگر، آری نویسنده هم‌چون یک کارگر معدن باید از میانه‌ی کلمات، کلماتی استخراج کند که هم‌چون سنگ‌های قیمتی، باارزش باشند. تا بتواند یک متن درخشان خلق کند.

نویسندگی و کارآگاه:

با دیدن عکس یک کارآگاه و در دست داشتن یک ذره‌بین بزرگ، شباهت‌های این دو شغل را کشف می‌کنم. بله درست حدس زدید یک نویسنده باید شبیه به یک کارآگاه عمل کند‌ یعنی همیشه به دنبال سرنخ‌های برای داستان‌هایش باشد، فعالانه گوش بدهد، تفکر نقادانه، شم‌ مسئله‌یابی، ابتکار، نوآوری، آگاه بودن از واکنش‌های احتمالی دیگران و فهمیدن این‌که چرا چنین عکس‌العمل‌هایی را نشان می‌دهند را داشته باشد.

نویسندگی و بنا:

به پیاده‌روی می‌روم بنا و کارگرانی را در حین ساختن خانه‌ای می‌بینم برای یافتن شباهت بین این دو شغل به فکر فرو می‌روم.

می‌یابم نویسنده هم‌چون بنا است‌ چون باید کلمات را به‌سان آجرهای که ساختمان را خشت به خشت می‌سازد کنار هم قرار دهد. دقیق، ظریفانه و مستحکم.

نویسندگی و باغبان:

به یک باغبان و به شاخه‌های اصلاح شده درختان می‌رسم. با خود می‌گویم اگر می‌خواهی یک نویسنده شوی باید یک باغبان حرفه‌ای باشی تا علف‌های هرز داستان را بشناسی و بدانی چه زمانی باید علف‌های هرز را از نوشته‌هایت هرس کنی.

نویسندگی و مدیریت:

‌پس از آن به رابطه‌ی مدیریت و نویسندگی می‌اندیشم. یک نویسنده مانند یک مدیر باید مسئولیت‌پذیر، تأثیرگذار و انعطاف‌پذیر باشد. با برنامه‌ریزی بتواند مدیریت زمان و انرژی روزهای خود را کنترل کند.

پس باید نه گفتن را هم یاد بگیرد به‌خصوص به خود.

نه به وقت هدر دادن و اینستاگردی،

نه به تلویزیون، نه به…

و آری گفتن هم بیاموزد.

آری به کتاب خواندن

آری به نوشتن

آری به پیاده‌روی بدون موبایل

آری به سحرخیز بودن

آری به برنامه‌ریزی و اولویت‌بندی

نویسندگی و کیمیاگری:

برای نویسنده شدن باید یک کیمیاگر هم بود تا کلمات ساده و معمولی را بتوان با ترکیب کردن به طلا بدل کرد. و داستان همان اکسیری باشد که از خلاقیت و نوآوری یک نویسنده خلق می‌شود.

نویسندگی و پژوهش‌گر:

یک نویسنده باید پژوهش‌گر هم باشد یعنی هیچ چیز از دید او پنهان نباشد. در برابر هر موضوع پیش‌پاافتاده یک علامت سؤال قرار بدهد.

همیشه در حال مشاهده باشد. بداند مشاهده فقط دیدن نیست. بلکه مشاهده یعنی از تمامی حواس پنج‌گانه بهره بردن.

هم‌چنین یک نویسنده باید مانند یک عکاس هم باشد. لحظات ناب و نادر را با یادداشت‌برداری ثبت کند و زمان مناسب بتواند از آن‌ها استفاده کند. تا هیچ چیز از چشم تیزبین او نادیده گرفته نشود.

پس به این نتیجه می‌رسم یک نویسنده باید از ویژگی‌های بیشتر شغل‌ها استفاده کند تا بتواند به خلق یک داستان برسد.

به نظر شما نویسندگی به چه شغل دیگری شباهت دارد و چرا؟

نویسنده: سمیه فروزنده

بهترین‌ها برای شما

@somayeh_forouzandeh_ir

صفحه اصلی

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *