وقتی همه در خواب ناز بودند
ماجرا از مرداد شروع شد. وقتی از دوستان فضای مجازی پرسیدم. چند کتاب در این ماه خواندهاید؟ جوابها در حد یک یا نهایت پنج کتاب بود. بعد از من سؤال شد. جواب من نه کتاب بود. بعد سؤالات دیگری مطرح شد. چگونه وقت میکنی این کتابها را بخوانی؟ آیا منظورت یک نگاه سرسری مثل ناخنکزدن است؟
اصلن چه نیازی به خواندن این همه کتاب است؟
پاسخ من به ترتیب این بود وقتی که همه در خواب ناز هستند، یا شاید سرگرم رسانهها، یا دورهمیهای تکراری.
تندخوانی بوده اما سرسریخوانی نبوده، حتا بسیاری از کتابها دوبارهخوانی و رونویسی شده است، اما دلیل این کار غیر از دلیلهای عمومی مثل تقویت عضلات حافظه، بهبود عملکرد، بهبود تخیل و تفکر خلاقانهتر داشتن.
دلیل محکمهپسند دیگری هم بود و هست برای آنکه میخواهم نویسنده شوم پس باید کتابخوان باشم.
و حالا روزها از موضوع گذشته است و با مطالعهی مطالبی از رولینگ و کینگ متوجه میشوم اصلن برای نویسنده شدن کتابخوانی هم حتا کافی نیست بلکه لازم است کتابخوار شوم.
چرایی کتابخوار شدن از زبان رولینگ
رولینگ که مُعَرف حضورتان است. درست است خالق هریپاتر را میگویم. در یکی از مصاحبههایش وقتی که خبرنگار از او میخواهد به نویسندههای مشتاق پندی بدهد، پاسخ میدهد:
«مهمترین چیز این است که تا جای ممکن کتاب بخوانید، مثل من. با این کار متوجه میشوید خوب چهطور بهوجود میآید و دایره لغاتتان را هم گسترش میدهد.»
و همچنین باید اضافه کنم؛ رولینگ مانند همهی نوابغِ خلاقِ دیگر، به استفادهی بیرویه از منابعی پرداخت که مواد خام مورد نیاز برای خلاقیت در آینده را برای او فراهم میکردند.
بگذارید یک بار دیگر نکات جادویی را که مطرح شد بجویم، هضم کنیم تا دقیقتر به چرایی کتابخواری پی ببریم:
یک
با کتابخواری یک نویسنده درک میکند چگونه یک نوشتهی خلاقانه و عالی بنویسد.
دو
برای آن که یک نوشتهی خوب داشته باشید باید دایره واژگان نامحدودی داشته باشید که این مورد هم با کتابخواری امکانپذیر است.
سه
موادِ خام و لازم که نویسنده برای خلق یک کتاب نیاز دارد مطالعه و کتابهای دیگران است .
چهار
کتابخواری باعث خلاقیت نویسنده میشود.
پنج
ایده و جرقهی داستانها با مطالعه شکل میگیرد.
شش
نویسندگان، مربیان سایرِ نویسندگانِ دیگر هستند و این موضوع به صورت یک چرخه عمل میکند.
چرایی کتابخواری شدن از زبان استیفن کینگ
حالا چند دلیل برای کتابخوار شدن را از زبان آقای کینگ بشنوید:
«اهمیت واقعی مطالعه این است که در فرایند نویسندگی، نوعی سهولت و شناخت ایجاد میکند؛ یکی با مدرک و هویت کافی به حوزهٔ کار نویسندگی وارد میشود. مطالعهٔ دائم شما را به فضایی میکشاند( مجموعهٔ ذهنی) که با اشتیاق و بدون خودآگاهی مینویسید. ضمناً، دانش شما را توسعه میدهد که چه کاری باید انجام دهید و از انجام چه کاری پرهیز کنید، چه چیزی مبتذل و چه چیزی خوب است، چهچیزی مؤثر و چه چیزی روی صفحهٔ کاغذ بیمورد است. هر چه بیشتر بخوانید، ضعف نگارشتان کمتر خواهد شد.»
شما چند دلیل در این پاراگراف پیدا کردید؟ نه همهمه نکنید یک بار دیگر با هم متن را ساطوری ریز ریز خرد میکنیم تا ببینیم ارزشش را دارد که کتابخوار شویم یا نه؟
هفت
مطالعه در فرآیند نویسندگی، نوعی سهولت و شناخت ایجاد میکند.
هشت
مطالعهٔ دائم فضایی ایجاد میکند تا با اشتیاق و بدون خودآگاهی بنویسید.
نه
مطالعه دانش شما را توسعه میدهد که چه کاری باید انجام دهید و از انجام چه کاری پرهیز کنید.
ده
هر چه بیشتر کتاب بخورید، ضعف نگارشتان کمتر خواهد شد.
یک ضربالمثل چینی میگوید:
«برای اطلاع از جادهٔ پیش روی از کسانی که از آن برمیگردند، سؤال کنید.»
یازده
این ضربالمثل به ما متذکر میشود که نویسندگان برای به دست آوردن اطلاعات لازم باید به وسیلهی کتابها، از نویسندگان دیگر که این مسیر را در نوردیدهاند جویای احوالات و اوضاع شوند. پس با ناخنکزدن و یک لقمه کوچولو از کتابها و صرف شد و میل ندارم، هیچکس نویسنده نمیشود حتا من و شما دوست گرامی و باید یک کتابخوار قهار بشویم.
برای این منظور از دستور پخت ۳ تا ت خوشمزه استفاده کردم؛ مواد لازم:
تعداد + تندخواری + تنوع = کتابخواری
تعداد
غرض از تعداد که مشخص است یعنی یکی، دو تا کتاب در ماه و چند ماه هیچ اثر و افاقهی ندارد. باید دوز کتاب خوردنتان را هر روز زیاد و زیادتر کنید و برای رسیدن به این تعداد، لازم است آداب تندخواری را هم یاد بگیرید تا بیگدار به آب نزنید و هولهولکی کتابها را یک لقمه چپ نکنید.
تندخواری
منظور از تندخواری این نیست که بدون درک و فهمیدن موضوعات، فقط به پایان رساندن کتاب مَدنظرمان باشد. بلکه در تندخواری باید عمیقخوانی، دوبارهخوانی، رونویسی، کلمهبرداری باشد. و به آنچه که به خورد ذهنتان میدهید فکر کنید. در کل این فرایند به صورتی باشد تا بتوانید کتاب را نقد، تحلیل و بررسی کنید. زیر و زبر آن را آنالیز کنید. برای رسیدن به تندخواری باز هم از فرمولی استفاده میکنم که بسیار عجیب است اما واقعیت دارد. البته باز هم از ۳ تا ت لذیذ تشکیل شده است:
(تمرکز+ توجه + تمرین = تندخواری)
تنوع:
منظور از تنوع هم که واضح و مبرهن است. باید ظرف کتابخواریتان را از دیگ هم بزرگتر در نظر بگیرید، و همه جور خوراکی هم در آن قرار بدهید. دقیقن مثل جسم که به همهی ویتامینها و مواد معدنی نیاز دارد در مورد کتابخواری هم همانگونه است باید داستان کوتاه خواند. رمان خواند. فلسفه خواند. طنز خواند. آموزشی خواند. غیرداستانی خواند. شعر خواند. جستار خواند. کاریکلماتور خواند. جنایی خواند. تخیلی خواند. و هزار مدل دیگر تا خوراک لازم به ذهن داده شود. البته مواظب باشید هلهوهوله و خوراکیهای مضر استفاده نکنید زیرا دچار سیری کاذب میشوید. پس با فراهم کردن خوراکهای لازم است که میتوانید خودتان کمکم با تمرین و تکرار سرآشپز هم شوید و آنچه را دوست دارید بخورید را اینبار خودتان بپزید.
سوخت لازم
چندی پس از این ماجرا همینطور که رانندگی میکردم باز هم در جستوجوی دلایل و چرایی کتابخواری برای نویسنده بودم. ناگهان متوجه شدم چراغ بنزین ماشین روشن شده است و تا دقایقی دیگر با آنکه ماشین و منِ راننده وجود داریم اما ماشین از حرکت میایستد. در همین اوضاع که در به در پمپ بنزین بودم. چراغی در ذهن من هم روشن شد که میگفت مطالعه برای نویسنده دقیقن مثل غذای مورد نیاز بدن و بنزین مورد نیاز ماشین است. اینگونه بود که دوازدهمین نکته از دور شروع به چشمکپرانی کرد.
دوازدهم
مطالعه سوخت و خوراک برای به حرکت انداختن موتور ذهن و قلم نویسنده است.
فواید پرخوری
متوجه شُدید برعکس خورد و خوراکِ مورد نیاز جسمتان که برای آن پرخوری مضر و زیانبار است، در کتابخواری با آنکه گزیده باید انتخاب کنید، اما دائم و پیوسته باید در حال نوشجان کردن کتاب باشید و هرچه این فرایند بیشتر تکرار شود. کیفیت و کمیت نوشتهها بیشتر میشود و نثر شما جاافتادهتر، مغز پختتر و رنگولعاب بیشتری خواهد داشت.
امیدوارم از دستور پخت کتابخواری استفاده کنید و هر روز ذهن و قلمتان فربهتر از روز پیش شود. راستی شما دوست عزیز در این ماه چند کتاب خوردهاید؟
راهکارتان برای بیشتر کتاب خوردن و هضم بهتر کتابها چیست؟ خوشحال میشوم با ما به اشتراک بگذارید.
سپاس از وجود پرمهرتان
سمیه فروزنده
2 پاسخ
بله من که از مقاله شما لذت بردم و تازه فهمیدم چرا سه روز مغزم قفل کرده چون هیچ خوراک ذهنی بهش ندادم.
سلام لیلا جان نظرتون برام ارزشمنده و امیدوارم خوراک ذهنی عالی و خوشمزهی نوش جان کنید