آیا نوشتن بر پذیرش سوگ تأثیر دارد؟

سوگ‌نویسی 

پس از روزهای مدیدی که از مرگ مادرش می‌گذرد، امروز پیام‌هایم را پاسخی می‌دهد. احساساتم به چهار میخ کشیده می‌شوند. هیچ کلام تسلی‌بخشی نمی‌یابم. کلمات تهی و پوک می‌شوند. و می‌گوید: «هنوز دستم به قلم و کاغذ نمی‌آید. حتا پس از این همه ماه‌ها و این همه روز.»

و من به نویسندگانی می‌اندیشم که در شرایط او نوشته‌اند. آن‌لاموت که از بیماری پدرش، مرگ دوستش و حتا از نبود نوزادی که او دوستش داشته نوشته است. و از احساساتش در نبود آن‌ها. پروست در کتاب جستجوی زمان از دست رفته، از مادرش می‌نویسد. رولان بارت که در سوگ مادرش کتاب خاطرات سوگواری را به نگارش درآورده است. و باز کتاب را از قفسه بر می‌دارم. و به عکس سیاه و سفید او و مادرش خیره می‌شوم و به واژه‌های نوشته شدهٔ او.

«رولان بارت فردای روز مرگ مادرش ۲۵ اکتبر ۱۹۹۷، خاطرات سوگواری را آغاز کرد. او این خاطرات را با خودنویس و گاه مداد، روی تکه‌های کاغذ به تحریر معمولی که به چهار قسمت تقسیم می‌شد نوشت.»

پیام می‌دهم. نوشتن چیزی است که این روزها تو بیش از پیش به آن نیازمندی. زیرا می‌تواند تو را تسکین دهد. آخر گاهی نوشته‌های ناب از همین رنج‌ها خلق می‌شوند. شاید خلاقیت و شگفتی را در همین لحظات بیابی‌ و آرامش را. تا بتوانی از احساساتی که تو را به مرز جنون می‌برند بنویسی و از آن‌ها تهی شوی.‌ به حملات رولان بارت نگاه کن.

«هر یک از ما آهنگِ رنج کشیدن خودش را دارد.»

«زمانی است که مرگ یک رخداد است، یک ماجرا است، و خود تحرک می‌بخشد، سرشوق می‌آورد، به جنب‌و‌جوش وامی‌دارد و منقبض می‌کند. و بعد روزی دیگر، مرگ یک رخداد نیست، تداوم است (در کنار دیگر تداوم‌های معمول زندگی)، فشرده شده، بی‌اهمیت، روایت نشده، شوم،بدون چاره، سوگواری واقعی که در مقابل هر نوع دیالکتیک روایی نفوذناپذیر است.»

می‌بینی تمام آن‌چه حس کرده است. به واژه آمده است تا روحش را بتواند رهایی دهد. و من هم در تمام لحظاتی که لبریز از یأسم و به بن‌بست رسیده، می‌نویسم سرم را روی شانه‌هایش می‌گذارم مثل یک دوست و از هر چه که مرا به نیستی کشیده می‌گویم. حتا اگر سرشار از خشم و گاه نفرت باشم.

این نوشتن است که به دادم می‌رسد و کورسوی یک نور کوچولو از آن دوردست‌ها را باز نشانم می‌دهد. و گاه حتا کاغذها نیست می‌شوند و مچاله. اما باز می‌نویسم.

و هر چند که می‌دانم یادآوری وقایع دشوار است. اما بنویس تا بپذیری آن‌چه را که نمی‌شود دگرگون کرد. راستی کتاب نیروی التیام‌بخش نوشتن هم می‌تواند بسیار‌ کمک‌کننده باشد. منتظر نوشته‌هایت هستم.

و امروز که روزهای بسیاری از آن گپ‌و‌گفت گذشته است. پیامی بلند بالا از یادداشت‌های او مرا به شگفتی وامی‌دارد. و می‌دانم حالا او چه‌قدر آرام‌تر شده و صبورتر.

سمیه فروزنده

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *