چطور در پایان شکست نخوریم؟
نوشتن داستان برایتان آسانتر و بیلغزشتر خواهد بود اگر از نیروی الهامبخشتان برای ساخته و پرداخته کردن پایانبندی استفاده کنید که:
۱) قانعکننده باشد، به همهی سؤالات داستان صادقانه و بیطرفانه جواب بدهد و هرگز خواننده را فریب ندهد و گیج نکند.
۲) با حال و هوا و ذات موضوع هماهنگ باشد و عکسالعمل عاطفی مشخصی را در خواننده ایجاد کند.
۳) نوعی شگفتی را به شکلی فشرده در خود داشته باشد. داستانتان را مثل کیفی پرِ هدیه در نظر بگیرید. خوانندهتان باید بعدِ بیرون کشیدن هر هدیهای از داخل کیف شگفتزده شود و لذت ببرد. هر چیزی_ چه کوچک چه بزرگ_ باید پیچیدگییی را در خود داشته باشد و برای خواننده قابل پیشبینی نباشد.
۴) منطقی باشد. حتا اگر داستان به یک غافلگیری بزرگ منتهی شود، این غافلگیری باید باورپذیر و متقاعدکننده باشد، زیرا شما در طول مسیر به شکلی زیرکانه تابلوهای راهنما کار گذاشتهاید.
حالا انواع پایانبندی در داستانهای مدرن:
قطعی، مفهومی، نویدبخش، ضد اوج، معکوس و فریبدهنده.
۱) در پایانبندی قطعی قهرمان داستان مسئله را با قطعیت و نتیجهای شسته رفته حل میکند.
البته یادآوری میکنم که استفاده از پایانبندی قطعی روز به روز کمتر میشود، زیرا ذائقهی مخاطب دارد به سمت تجربیگری، تنوع و واقعگرایی میرود. حقیقت امر این است که در زندگی واقعی هیچچیزی کاملن به پایان نمیرسد یا حل نمیشود.
۲) پایانبندی مفهومی: نویسنده مسئلهای را مطرح میکند و آن را با هیجان بسط و گسترش میدهد، اما پیدا کردن راهحل را بر عهدهی خواننده میگذارد.
این نوع پایانبندی خوانندهی معمولی را که میخواهد همهی کارها را نویسنده انجام دهد، اذیت میکند و به همین دلیل هم بیشتر در محافل روشنفکری سطح بالا محبوب است.
این شکل پایانبندی برای خواننده پرسشی را مطرح میکند و او را وامیدارد که دنبال جواب بگردد.
۳) پایانبندی نویدبخش: خواننده را به آینده ارجاع میدهد و به او نوید میدهد که مسئله بالاخره روزی حل خواهد شد.
در این شیوه عمل داستانی سؤالهای مختلفی را مطرح میکند و به آنها جواب میدهد، اما سؤال اصلی را بیجواب میگذارد. خواننده با این وعدهی معجزهآسا که بالاخره آغاز مجددی هم وجود خواهد داشت، قانع میشود.
باید حواستان باشد که چه موقع و چرا میتوانید از این نوع پایانبندی استفاده کنید و چهطور میتوانید جلوِ استفادهی نادرست از آن را بگیرید.
۴) پایانبندی ضد اوج یا چرخش آزاد:
پایانبندییی با تأثیر مضاعف است که با ایجاد تغییری ناگهانی یا ضربهای عاطفی به کمک اتفاقی جدید محقق میشود.
ضد اوج، باید مسئلهای را حل کند، روی نظریهای تأکید کند یا روی شخصیت نور جدیدی بیندازد، و البته باید کاملن هدفمند باشد. هرگز صرفن به خاطر این که شخصیتهاتان را خیلی دوست دارید، اجازه ندارید داستان را ادامه دهید.
۵) پایانبندی معکوس: نقض دقیق آن چیزی است که در آغاز داستان تصویر میشود. اگر دختر و پسری از هم بدشان میآید و با هم در ستیزند، کارشان به عشق و عاشقی میکشد، اگر آدم بد ذاتی ابتدا به پیروزییی میرسد، در پایان شکست میخورد و الی آخر.
۶) پایانبندی فریبدهنده: از یک شیء، کلمه، اندیشه یا هر ابزار مشخص دیگری به عنوان یک فریب استفاده میکند. معمولن هم نویسنده پیش از نوشتن داستان همین فریب را طرحریزی میکند و مینویسد.
تقریبن هر خرده اطلاعی میتواند مورد استفاده قرار بگیرد، مشروط به اینکه به درستی روی پیرنگ و شخصیتها تأثیر بگذارد و در خلال داستان ساخته و پرداخته شود، نه این که صرفن به پایان داستان سنجاق شود. به عبارت دیگر این عامل مؤثر باید به شکلی ساخته و پرداخته شود که وجود داستان بدون آن امکانپذیر نباشد.
چنین پایانبندیهایی در همهی انواع داستان، از داستانهای عامهپسند گرفته تا داستان ممتاز، مورد استفاده قرار میگیرند.
پایانبندی داستانتان هر چه باشد، نباید نحیف باشد، نباید درکش برای خواننده مشکل باشد، نباید اطلاعات جدید و توصیفهای جزئی در خودش داشته باشد و نباید روی شخصیت فرعی تمرکز کند. روابط شخصیتها را مثل اول داستان نگه ندارید.
راهحل را قبلِ آنکه به طور کامل ادا شود، رها نکنید. حواستان به این هم باشد بعدِ باز شدن گره اصلی، داستان را بیهدف و بیدلیل ادامه ندهید.
هر داستانی پایانبندیهای ممکن متعددی دارد. آن پایانبندییی را انتخاب کنید که لذتبخش است و برای حال و هوا و ذات موضوع داستان مناسب و تأثیرگذار، و بر اساس شخصیتپردازی منطقی است و به ذهن خواننده پیامی را متبادر میکند.
پایانبندی مناسب باید همهی پایانبندیهای بیربط را کنار بزند و بتواند همهی بذرهای هیجانی و عاطفییی را که در آغاز داستان کاشتهاید و در میانهی داستان آبیاری کردهاید، درو کند.
برگرفته از مقالهی به نام «چهطور در پایان شکست نخوریم» از اف. ای. راکوِل
آخرین دیدگاهها