تمرین نوشتن«یک خرده پرسش، یک خرده پاسخ»

نادر ابراهیمی در کتاب لوازم نویسندگی می‌گوید: «پرسیدن، ستون اصلی فلسفه است.پاسخ دادن، ستونِ اصلی جهان‌بینی.»

پس هر روز پرسشی انتخاب می‌کنم و روزم  را به پاسخ به آن اختصاص می‌دهم؟

پرسشی که امروزم را به خود اختصاص داد؟

اگر بخواهید حس خودتان را نسبت به این روزهای زندگی‌تان در یک کلمه توصیف کنید چه می‌گویید؟

دوربرگردان می‌زنم. به روزهای پیش از این برمی‌گردم وقتی چرخ‌هایم را می‌زنم به امروز باز می‌گردم. به کلمه‌ای که باید تمام احساسم را نسبت به این روزهایم توصیف کند فکر می‌کنم.

به کلمه‌ی تغییر می‌رسم. آنچه امروزم را از دیروز، اکنونم را نسبت به گذشته متمایز می‌کند همین کلمه است. البته تغییر هم زیر‌ مجموعه‌هایی دارد.

تغییر در رفتار، در کلام، در اندیشه، در نگاه، در قضاوت‌ها، برداشت‌ها، در ظاهر، درون و در روابط حتا در نوشتن‌هایم.

امروز هر جا می‌روم، این پرسش با من همراه است. به شهر، به آدم‌ها و تغییراتی که رخ داده است نگاه می‌کنم. پس یک پرسش دیگر برای خودم طرح می‌کنم.

آیا هر تغییر به پیشرفت و رشد منجرمی‌شود؟

اِلن گلاسگو می‌گوید: «هر تغییر رشد و رویش نیست، همچنان که هر حرکتی رو به جلو نیست.»

پس می‌یابم تغییر دوگونه است:

۱) تغییر سازنده

۲) تغییر ویران‌گر

پس باید دقت کرد و هر روز با خود اندیشید اگر تغییری در من صورت گرفته است آیا سازنده و صعودی بوده است و گامی مرا به هدفم نزدیک‌تر کرده است؟ یا مخرب بوده است و باعث سقوطِ من؟

پس هر تغییری هم نیکو نیست. این را تجربه‌ی زیسته‌ام‌ که از دیده‌ها و شنیده‌های من شکل گرفته است به من یادآوری می‌کند.

برای نمونه زندگی یک مرد و یک زن در ذهنم با کلمه‌ی تغییر جان می‌گیرد.

دیرزمانی است که آن‌ها را ندیده‌ بودم. البته در این سالیان کرونا پدیدهٔ خاص و نایابی محسوب نمی‌شود. چشم به ندیدن‌ها عادت کرده‌است. پس از دو سال، دیداری میسر می‌شود.

مرد نام‌برده را کسی نشناخت، نه از عینک‌ ذره‌بینی خبری بود و نه آن اندام لاغر و تکیده، نه آن تیپ و صحبت‌های سطح پایین‌، بسیاری آن را نشناختند و به هم اشاره کردن که این غریبه کیست؟

پاسخ بود که چشمان همه را به ده برابر حالت طبیعی تغییر داد. بعد سخنان او مُهر تأیید این حرف بود عجب تغییری کرده است. کلامی که آن شب او بسیار شنید ببخشید شما را نشناختم. کلامش نافذ و موقر شده بود، حتا طرز رفتارش انگار در این دو سال کاملن زیر و زبر شده بود مثل دنیا.

و در آن لحظات جمله‌ی جیم ران را که چندی پیش در کتاب اثر مرکب خوانده‌ بودم به یاد آوردم.

«حتمن این فرد هدفی انتخاب کرده است که آن‌قدر بزرگ است که در روند دستیابی به آن او به شخصی با ارزشی تبدیل شده‌است.»

بعد از دقایقی خانمی وارد مجلس شد و باز همان اتفاقِ چند سطر پیش. این‌بار هم با نام فرد مذکور، همه مات و متحیر ماندند. البته باید به شما بگویم این بار به سوی انحطاط. هر دو تغییر بود اما این کجا و آن کجا؟

یکی صعودی و دیگری سقوط آزاد. این دو فرد در طی این دو سال هر روز در حال تغییر عادت‌های خود بوده‌اند تا امروز به این تغییر بزرگ رسیده‌اند.

 

جیمز کلییر در این‌باره می‌گوید: «اگر هر روزِ یک سال یک‌درصد بهتر شوید، درنهایت سی‌وهفت برابر بهتر از قبل خواهید بود.»

همان تغیبر مرد نام‌برده و اگر در هر روزِ یک سال یک درصد بدتر شوید، تقریبن تا صفر نزول کرده‌اید؛ همان تغییر خانم نام‌برده،
هر روزِ یک سال، یک درصد بدتر
هر روزِ یک سال، یک درصد بهتر»

جیمز کلییر در ادامه می‌گوید:« تغییری کوچک در عادت‌های روزانه می‌تواند به همین‌صورت زندگی‌تان را به مقصدی متفاوت هدایت کند. اتخاذ تصمیمی که اوضاع را یک‌درصد بهتر. یا بدتر می‌کند شاید در لحظه بی‌اهمیت به‌نظر برسد؛ اما در مجموعِ لحظاتی که یک عمر را تشکیل می‌دهند، این انتخاب‌ها می‌توانند تفاوت ایجاد کنند؛ تفاوت میان کسی که هستید و کسی که می‌توانستید باشید.

یعنی مهم نیست درحال‌حاضر چقدر موفق یا ناموفقید، مهم این است که آیا عادت‌های‌تان شما را در مسیر موفقیت قرار می‌دهند یا خیر. باید بیشتر به فکر خط سیر فعلی خود باشید نه نتایج فعلی.»

کلمه‌ی نویسنده را مقابل کلمه‌ی تغییر قرار می‌دهم. رابطه‌ی عمیق و مستقیم میان آن دو کشف می‌کنم.

به این معنا که یک نویسنده باید هر لحظه درحال تغییر باشد. البته مشخص است که رو به پیشرفت باید باشد. و این تغییر در نگرش، در روابط، در نوشته‌هایش و در سبک زندگی نویسنده باید دیده شود.

با هر کتابی که می‌خواند. با هر دیدار و سفری. هر روز که می‌گذرد باید دایره‌ای واژگان و اطلاعاتش وسعت یابد. همین یعنی تغییر در سطح اندیشه و در نهایت نوشته‌های او هر چند کوچک و هر روز یک درصد اما باید رو به پیشرفت باشد‌.

پس می‌شود تغییر را هم‌چون نردبان به تصویر کشید، و خود را میانه‌ی آن دانست.

و هر روز از خویش پرسید آیا من روی نردبان تغییر ثابت مانده‌ام؟

آیا یک پله به سمت بالا حرکت کرده‌ام؟

یا نه یک پله به عقب برگشته‌‌ام؟

و این‌گونه هر روز به ارزیابی خود بپردازیم.

حالا شما بنویسید حس خودتان را نسبت به این روزهای زندگی‌تان در یک کلمه چه توصیف می‌کنید؟

نظر خودتان را نسبت به تغییرات خودتان حتا یک درصد چه در زندگی شخصی و چه در زندگی حرفه‌ی‌تان با ما به اشتراک بگذارید؟

مهرتان مانا

نویسنده: سمیه فروزنده

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *