چرا می‌خواهم نویسنده شوم؟

در این مقاله چه می‌خوانید؟

۱) اهمیت چرایی از دیدگاه دارن هاردی

۲) معرفی کتاب چرا باید با چرا شروع کنیم؟

۳) چرایی نویسندگان دیگر

۴) تعریف آنافورا نویسی

۵) چرا من می‌نویسم؟

چندی پیش در کتاب اثر مرکب مطلبی در مورد اهمیت چرایی خواندم که این‌گونه نوشته بود.

« باید چیزی را بخواهید و بدانید چرا آن را می‌خواهید، در غیر این صورت، در راه رسیدن به آن به سادگی جا می‌زنید. نیروی چرایی‌تان چیزی است که به شما قدرت تحمل کارهای خسته‌کننده، تکراری و پرمشقت را می‌دهد.

تا وقتی که نیروی چرایی‌تان به اندازه‌ی کافی قدرت‌مند نباشد، تمام راهکارها برای رسیدن به هدف‌‌تان بی‌معنی خواهند بود. تا وقتی که خواسته‌ها و انگیزه‌های‌تان را تعیین نکنید، هر راه جدیدی که برای بهبود زندگی‌تان در پیش گرفته‌اید نیمه‌‌کاره رها خواهید کرد.

اگر نیروی چرایی‌تان یا خواسته‌های‌تان به اندازه کافی قانع‌کننده نباشد، یا در مسیر تعهدتان به اندازه‌ی کافی محکم قدم برندارید، به سرنوشت همه‌ی افرادی دچار می‌شوید که در ابتدای سال جدید قصد انجام کاری را می‌کنند و زود جا می‌زنند و در نهایت، به انتخاب‌های کورکورانه برمی‌گردید.»

پرسش‌های بسیاری در ذهنم به تکاپو می‌افتند. آیا نیروی چرایی من برای نویسنده‌شدن به گونه‌ی است که به آن متعهد باشم؟

دانستن چرایی نوشتن چگونه می‌تواند به من کمک کند؟

به پیاده‌روی روزانه می‌روم. تمامی فکرم این است که پس هدف‌های کوتاه و بلندمدت بدون چرایی نوشتن همه می‌تواند دود بشود و بر باد رود و این یعنی در جا زدن، خسته شدن و رها کردن.

در همین فکر هستم که خودم را روبه‌روی ویترین یک کتابفروشی می‌یابم . جایی که هر لحظه آرزوی من است. در میان ردیف کتاب‌ها قدم می‌زنم. کتاب‌های بسیاری را ورق می‌زنم. تا آن‌که کتابی در میانه‌ی قفسه‌ها می‌یابم با این عنوان چرا باید با چرا شروع کنیم؟

سؤالی چالش‌برانگیز است. مشخص است کتاب را خریداری می‌کنم تا چرایی نوشتن را به من یادآوری کند. و علت این‌که چرا باید  نویسندگی را با چرا شروع کنم؟

پس زمانم را برنامه‌ریزی می‌کنم، تا در سبد کتاب‌های روزانه‌ام کتاب “چرا باید با چرا شروع کنیم؟” را قرار بدهم.

از سایمون سینک نویسنده‌ی کتاب می‌آموزم

«چرایی، هدف، انگیزه و باور است.»

۱) اگر با چرایی شروع کنم باعث می‌شود که ذهنی باز برای پذیرش ایده‌هایی نو داشته باشم.

۲) اگر با چرایی شروع کنم مشخص است که تنها راه یگانه به موفقیت نیست، اما یگانه راه حفظ موفقیتی ماندگار و داشتن ترکیبی بهتر از نوآوری و انعطاف‌پذیری است.

۳) اگر با چرایی شروع کنم صافی شفافی برای تصمیم‌گیری فراهم کرده‌ام.

۴) اگر با چرایی که یک باور است شروع کنم، به چگونگی که همان اقداماتی است که باید انجام دهم تا این باورها را به واقعیت تبدیل کنم و به چیستی‌ها که همان نتایج اقدامات است دست پیدا ‌می‌کنم.

۵) اگر با چرایی شروع کنم موفقیت به‌دست می‌آید زیرا چرایی آن را می‌دانم.

۶) اگر با چرایی شروع کنم تأثیر عمیق و ماندگاری روی نتیجه دارد.

۷) اگر با چرایی شروع کنم نه تنها کمک می‌کند بدانم کدام نصیحت مناسب من است تا دنبالش کنم، بلکه می‌دانم کدام تصمیم من را از تعادل خارج می‌کند.

پس می‌یابم که اولین قدم برای نویسنده شدن دانستن چرایی نوشتن است.

پس بر آن می‌‌شوم که چرایی نویسندگان سرشناس را هم مطالعه کنم.

چرایی نویسندگان سرشناس:

سراغ کتاب پرنده به پرنده می‌روم تا چرایی نوشتن آن‌لاموت را بیابم.

در مقدمه آمده است که مصاحبه‌گران از نویسندگان معروف می‌پرسند که آن‌ها چرا می‌نویسند و، اگر درست یادم باشد، این شاعر آمریکایی، جان اَشبری، بود که جواب داد، «چون دلم می‌خواهد.» فلانری اُکانری پاسخ داد، «چون در این کار خوبم.» و وقتی گهگاه پیش می‌آید که مصاحبه‌گران همین سؤال را از من می‌پرسند، من هر دو این گفته‌ها را نقل می‌کنم. بعد این را هم اضافه می‌کنم که غیر از نوشتن هیچ کاری بلد نیستم و به درد هیچ کاری هم نمی‌خورم.

پس از آن کتاب گفت‌و‌گو با ده نویسندۀ آلمانی زبان را می‌خوانم.

یکی از انگیزه‌های رویکرد نویسندگان به نوشتن، حتا اگر انگیزۀ تعیین‌کننده‌ای نیز نباشد، این است که چیزی را ابداع کنند، چیزی را بیافرینند؛ هوس آفریننده.

یعنی همان که والزر می‌گوید: « بتوان چیزی را در قالب کلام گفت و از آن راه چیز جدیدی پدید آورد که بیشتر نبوده باشد.»

دورنمات، آزادی نویسنده را در این می‌بیند که دنیاهای شخصی خود را خلق کند، دنیاهای مستقل. برای او نوشتن، غلبه بر جهان به یاری کلام است؛

‌چرایی نوشتم برای گایرز غلبه بر جهان از طریق شکل دادن و ایجاد هماهنگی است.

چرایی نوشتن برای بل این است.

می‌نویسم زیرا باور دارم که هنوز چیزی برای گفتن هست، چرا که به دوام کلام اعتقاد دارم.

حالا با دانستن اهمیت چرایی و مطالعه‌‌ی باور نویسندگان دیگر برآن می‌شوم که چرایی نوشتن خودم را بنویسم پس یک تمرین دیگر در دل همین نوشتن برای خودم ایجاد می‌کنم.

چرایی نوشتنم را در قالب «آنافورانویسی» انجام می‌دهم.

تعریف آنافورانویسی:

کلمه‌ی آنافورا یک آرایه‌ی ادبی یونانی است.

آنافورا یعنی تکرار یک واژه یا عبارت در ابتدای جملات است.

آنافورا هم در شعر و هم در نثر کاربرد دارد.

چرایی نوشتن من:

۱) می‌نویسم تا حقیقت را بیابم.

۲) می‌نویسم تا با خود حقیقی‌ام روبه‌رو شوم.

۳) می‌نویسم تا به رنج‌هایم معنا دهم.

۴) می‌نویسم تا زندگی‌ام را تصحیح کنم.

۵) می‌نویسم تا در روزمرگی‌ها با خودم دیداری داشته باشم.

۶) می‌نویسم تا مشتاق زندگی باشم.

۷) می‌نویسم تا غیرممکن، ممکن شود.

۸) می‌نویسم تا عاشقانه زندگی کنم.

۹) می‌نویسم تا تضادهای زندگی را تاب آورم.

۱۰) می‌نویسم تا تجربه‌هایم را مکتوب کنم.

۱۱) می‌نویسم تا پشتکار را تمرین کنم.

۱۲) می‌نویسم تا به تفکر عمیق دست یابم.

۱۳) می‌‌نویسم تا از درونم رمزگشایی کنم.

۱۴) می‌نویسم تا از کلیشه‌های زندگی دور شوم.

۱۵) می‌نویسم تا بدانم در سکوت هم گفت‌وگوهای است برای آن‌که گوش بسپارم.

۱۶) می‌نویسم تا شجاعت را به خود یادآوری کنم.

۱۷) می‌نویسم تا صدای خود را بیابم.

۱۸) می‌نویسم تا به رؤیاهایم یک قدم نزدیک‌تر شوم.

۱۹) می‌نویسم تا واگویه‌های منفی درونم را خاموش کنم.

۲۰) می‌نویسم تا به جای ویرانی به ساختن بیندیشم.

۲۱) می‌نویسم تا زندگی را بازآفرینی کنم.

۲۲) می‌نویسم تا در حال تغییر باشم.

۲۳) می‌نویسم تا زندگی‌ام را ارزیابی کنم.

۲۴) می‌نویسم تا آزاد باشم.

۲۵) می‌نویسم تا راه خود را میان تاریکی بیابم.

۲۷) می‌نویسم تا همیشه تشنه‌ی ‌آموختن باشم.

۲۸) می‌نویسم تا امید درونم نفس بکشد.

۲۹) می‌نویسم تا به ارزش‌های اخلاقی بیندیشم.

۳۰) می‌نویسم تا متعهد باشم.

۳۱) می‌نویسم تا مغلوب شرایط نشوم.

۳۲) می‌نویسم تا هرگز تنها نباشم.

۳۳) می‌نویسم تا یأس مرا تسخیر نکند.

۳۴) می‌نویسم تا زندگی، تکرار مکررات نباشد.

۳۵) می‌نویسم تا خود را میان هیاهوی جهان بازیابم.

۳۶) می‌نویسم تا روزهایم را هدفمند به پایان برسانم.

۳۷) می‌نویسم تا شادی حقیقی را بیابم.

۳۸) می‌نویسم تا آگاهانه زندگی کنم.

۳۹) می‌نویسم تا مُهر سکوت درونم را بشکنم.

۴۰) می‌نویسم تا شگفتی زندگی را ببینم.

۴۱) می‌نویسم تا روحم فرسوده نشود.

۴۲) می‌نویسم تا رنج بشر را درک کنم.

۴۳) می‌نویسم تا بدانم مهم‌ترین گفت‌و‌گو، گفت‌و‌گو با خویشتن است.

۴۴) می‌نویسم تا خود حقیقی‌ام را دوست بدارم.

۴۵) می‌نویسم تا هنرمند گمشده درونم را بازیابم.

۴۶) می‌نویسم تا عملگرا باشم.

۴۷) می‌نویسم تا به عمق واژه‌ها سفر کنم.

۴۸) می‌نویسم تا روابطم را بهبود دهم.

۴۹) می‌نویسم تا چرایی زندگی را کشف کنم.

۵۰) می‌نویسم تا اولویت‌های زندگی‌ام را بدانم.

۵۱) می‌نویسم تا تلخی واقعیت مرا تلخ جان نکند.

۵۲) می‌نویسم تا اسیر محدودیت‌ها نشوم.

۵۳) می‌نویسم تا درونم را از آشوب نجات دهم.

۵۴) می‌نویسم تا لحظه‌ی رفتن حسرتی بر گذشته و رفتن نباشد.

۵۵) می‌نویسم تا ناملایمات زندگی را تحمل کنم.

۵۶) می‌نویسم تا دشمن درونی خودم که خودم هستم را  شکست دهم.

۵۷) می‌نویسم تا تنها یک تماشاچی نباشم.

حالا یک پرسش، شما دوست عزیز آیا چرای نوشتن خود را می‌دانید تا به آن وفادارتر از پیش باشید؟

نویسنده: سمیه فروزنده

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *