نقد یا افترا؟
از شاعری که هنوز در زیر همین آسمان نفس میکشد، شعری میگذارم. شعر مفهومی دلنشین دارد. پیامی از جوانی که شاید همان سن و سال شاعر را دارد برایم ارسال میشود. به این مضمون که این آدم کوتهفکر است و در حال موجسواری روی دریای نابسامان زندگی ما. این نه شاعر است و نه…
با خودم میگویم: «کاش سبک شعر، یا محتوا و مفهوم شعر نقد شده بود نه خود شاعر.»
و در همان حین به یاد ماجرایی که چند سال پیش برایم رخ داد میافتم. در یک هفته کتابی باید میخواندیم. بعد یک جلسه نقد در مورد آن برگزار میشد. نویسنده ایرانی بود. جلسه شروع شد با شوق منتظر بودم مطالب بسیار در مورد نوشتن، سبک و ساختار نویسندگی بیاموزم. اما هرچه از جلسه گذشت از نقد کتاب خبری نبود.
تنها نقد شخصیت نویسنده و اتهام پشت افترا بود. کار به جایی کشید که نویسنده یک معتاد معرفی شد. اما دلیلی که آورده شد اندکی غیر تخصصی بود. زیرا شخصیت اصلی کتاب که در زندان هم بود. یک معتاد بود. با اصطلاحات بسیار در این زمینه. انتظارم بیفایده بود. نه از نقد نثر، نه تحلیل ساختار کتاب خبری نبود که نبود.
در تمام آن لحظات سؤالی در ذهنم اکو میشد. آیا نقد همان تخریب و فروپاشی یک نویسنده است؟
کمکم جلسه به یک محفل تحقیرآمیز غیبت بدل شد.که صنار هم دیگر ارزش نداشت. پس فرار را بر قرار ترجیح دادم.
اما باز امروز با خودم میگویم چرا ما از چراغ قرمزهای نقد به این آسانی گذر میکنیم و به دام افترا گرفتار میشویم؟ مگر نه این که نقد باید در مورد اثر باشد و دلایلی بر معایب و قوتهای طرح و فضای داستان و تمام؟
اما انگار این چرخهی معیوب نقد هم مثل تمام افتخارتمان سری بس دراز دارد. به گمانم سر نیما و شعر نو هم همین بلا آمد.
اما نقد، آداب و رسومی دارد مثل این رسم نیکو که کار یک نویسنده از روی شخصیتش قضاوت نشود چون این دو قضیه دو ماجرای متفاوت هستند. و در جلسات نقد در مورد کتاب آن نویسنده باید گفتوگو شود و تحلیل و بررسی داستان همین و تمام.
پس حداقل ما نویسندگان باید حد و مرزهای انتقاد سازنده را بدانیم و رعایت کنیم. زیرا گاه همین انتقادهای نسنجیده و تند باعث میشود که ما به عنوان نویسنده از نوشتن و بهخصوص از انتشار بازداشته شویم.
اما باید واهمه و ترس از انتقاد را دور بریزیم و نوشتههایمان را منتشر کنیم و بدانیم که یکی از مواردی که باعث متمایز شدن ما در آینده میشود همین است.
و یک نکته از ست گادین را پیوسته به خودمان یادآور شویم که «بیشتر اوقات به دلیل نفرتمان از انتقاد پنهان میشویم، از بازخورد منفی اجتناب میکنیم و به این دلیل، به طرز خندهداری موفق نشدنمان را تضمین میکنیم! اگر بگانه راه میانبر زدن چشمگیر بودن است و یگانه راه اجتناب از انتقاد خستهکننده و ایمن بودن است، خب، انتخاب مشخصی پیش رویمان داریم، این طور نیست؟ شما همان پروژهتان نیستید. انتقاد از پروژهتان انتقاد از شما نیست.»
و این موارد که ست گادین گفت را در زمان انتقاد هم به یاد بسپاریم که انتقاد از نوشته همان انتقاد از نویسنده نیست.
سمیه فروزنده
آخرین دیدگاهها